سخنان کوروش کبیر
گفتار نیک ، کردار نیک ، پندار نیک
آنان كه با افكاری پاک و فطرتی زيبا در قلب ديگران جای دارند را هرگز هراسی از فراموشی نيست چرا كه جاودانند.
فرمان دادم تا بدنم را بدون تابوت و مومیایی به خاک بسپارند تا اجزاء بدنم ذرات خاک ایران را تشکیل دهد .
باران باش و ببار و نپرس کاسه های خالی از آن کیست .
من به خاطر ندارم در هیچ جهادی برای عزت و کسب افتخار ایران زمین مغلوب شده باشم .
همیشه با هم یکدل و صمیمی بمانید تا اتحادتان موید و پایدار بماند .
حرمت قانون را بر خود واجب شمارید و خصایل و سنن قدیمی را گرامی بدارید .
کارتان را آغاز کنید، توانایی انجامش بدنبال می آید .
هر برادری که از منافع برادر خود مانند نفع خویش حمایت کرد به کار خود سامان داده است .
به احترام روح من که باقی و ناظر بر احوال شماست به آنچه دستور میدهم عمل کنید .
وقتی توبیخ را با تمجید پایان می دهید، افراد درباره رفتار و عملکرد خود فکر می کنند، نه رفتار و عملکرد شما .
خداوندا دستهایم خالی است ودلم غرق در آرزوها - یا به قدرت بیکرانت دستانم را توانا گردان یا دلم را از آرزوهای دست نیافتنی خالی کن .
دستانی که کمک می کنند پاک تر از دستهایی هستند که رو به آسمان دعا می کنند… .
اگر میخواهید دشمنان خود را تنبیه کنید به دوستان خود محبت کنید .
آنچه جذاب است سهولت نیست، دشواری هم نیست، بلکه دشواری رسیدن به سهولت است .
سخت کوشی هرگز کسی را نکشته است، نگرانی از آن است که انسان را از بین می برد .
اگر همان کاری را انجام دهید که همیشه انجام می دادید، همان نتیجه ای را می گیرید که همیشه می گرفتید .
افراد موفق کارهای متفاوت انجام نمی دهند، بلکه کارها را بگونه ای متفاوت انجام می دهند .
پیش از آنکه پاسخی بدهی با یک نفر مشورت کن ولی پیش از آنکه تصمیم بگیری با چند نفر .
کار بزرگ وجود ندارد، به شرطی که آن را به کارهای کوچکتر تقسیم کنیم .
انسان همان می شود که اغلب به آن فکر می کند .
همواره بیاد داشته باشید آخرین کلید باقیمانده، شاید بازگشاینده قفل در باشد .
تنها راهی که به شکست می انجامد، تلاش نکردن است .
من یاور یقین و عدالتم من زندگی ها خواهم ساخت، من خوشی های بسیار خواهم آورد من ملتم را سربلند ساحت زمین خواهم کرد، زیرا شادمانی او شادمانی من است .
عمر شما از زمانی شروع می شود که اختیار سرنوشت خویش را در دست می گیرید .
آفتاب به گیاهی حرارت می دهد که سر از خاک بیرون آورده باشد .
وقتی زندگی چیز زیادی به شما نمی دهد، بخاطر این است که شما چیز زیادی از آن نخواسته اید .
دشوارترین قدم، همان قدم اول است .
اگر در نگهداری آنچه با رنج بسیار بدست آورده ایم کوتاهی ورزیم، ثمرات پیروزی ما زود به دست دیگران خواهد افتاد.
به آنانی که در تهذیب رفتار و تقویت دلاوری خود کوشا باشند، ارزش و پاداش دهید.
هر کوششی در پیشرفت پرورش کودکان ما موجب برتری و بهبود وضع حال خود ماست. با تلاش و کوشش کافی فرزندان ما شایسته و ارجمند خواهند شد.
برماست که با تمام تلاش و نیرو، اسباب بزرگی و مردانگی را آماده و نگاهداری کنیم، تا آسودگی خاطر که بهترین و گرامی ترین نعمت هاست به دست آید و از غم و رنجهای سخت درامان باشیم.
خودت را بشناس؛ آن گاه شاهد سعادت در آغوشت خواهد بود.
به نگرش من خوشبختترین نفر کسی نیست که دارایی بسیار دارد یا شهریاری که نگهبان بیشمار. به عقیده من آنکس تاج سعادت را برسر دارد که با استعداد شایسته از روش درست، مال بهدست آورده و آنرا در راه مقاصد برتر و پاک بهکار میبرد.
راستگو باش و مطمئن باش که دروغ پردازی بازدارندهی رواج همدردی بین مردمان است.
ما نباید به وسوسههایی که در نظر مردم بزرگوار ارزش و جایگاهی ندارد، ولی بر رفتار پلیدان حکم فرماست تن در دهیم.
ما عهد و پیمان را در دلهای خود و با دستهای راست خود بسته ایم و باور داریم چنانچه شما یکدل و یک جهت باشید، خوبی خواهید دید.
باید در کارهای خوب و درست همکارانی داشته باشیم تا بتوانیم از عهده یاری و همراهی دیگران برآییم؛ و اگر شما نیز با من آهنگ همراهی دارید، باید خودتان نیک و پاک باشید و کارگزاران ارجمند و شایسته در اختیار داشته باشید.
هر کسی خود را دارا نشان بدهد و به نسبت ثروت خود از مردم دستگیری نکند آدم خسیس و فرومایهای است.
اگر دستهای ما بلرزد و یا دلها ناتوان شود، جز بدبختی چیزی دستگیرمان نخواهد شد.
باید از حرص و آز، تاراج و غارت پرهیز کنیم. آنکسی که دست غارت دراز کند انسان نیست، تنها باربر بار گرانی است که همه او را به دیدهی برده خواهند نگریست.
اگر بی بندوبار باشیم و از عیش و خوشیهای خویش سوءاستفاده کنیم، گاهی دل به یک لذت و زمانی به کامرانی دیگر بدهیم؛ دور نیست سرانجامی ناگوار در انتظار ما باشد.
ترس هیچگاه یار و یاور خوشبختان نبوده است.
شما باید ناظر رفتار من باشید و ببینید که آیا آنچه را که بر گردن من است را به درستی انجام میدهم یا نه.
هیچگاه نباید زیور دلاوری و دلیری را از خود دور داشت.
مرد باشرم در برابر دیگران کار ناپسند نمیکند.
از کژی و ناروایی بپرهیزید و خدای را پیوسته گواه و دیدهبان خود بدانید.
پس از خداوند دانا، از آینده خود، از مردم در هراس باشید.
اگر ارزش و شایستگی مایه افتخار و برتری نباشد، روح رقابت در راه خدمت نیک، از بین خواهد داشت.
هرگاه کسی، خود دارای شایستگی و فضائل نباشد، حق فرمانروایی بر دیگران را ندارد.
در گیتی ننگی بزرگتر از دورویی و دشمنی بین برادران سراغ ندارم.
احترام قانون را بر خود بایسته شمارید.
بکوش که بیش از هر کس برادرت را یاری کنی و دلش را از مهر و محبت سرشار سازی.
همیشه با هم یکدل و بیآلایش بمانید تا پیوندتان استوار و پایدار بماند.
اگر کردارتان پاک و برابر با حق و دادگری باشد، قدرت شما سامان خواهد یافت؛ ولی اگر ظلم و ستم روا دارید و در اجرای دادگری کوتاهی ورزید، دیری نمیکشد که ارزش شما در نگاه دیگران از بین خواهد رفت، خوار و زبون خواهید شد.
دست دوستی و پیوند به یکدیگر بدهید و یار و یاور هم باشید.
هممیهنان خودمان بهتر از بیگانگان خدمت میکنند و به ما نزدیک ترند؛ آنها بهتر به درد ما می رسند تا کسانی که در مرز وبوم دیگری رشد و نما یافتهاند.
اگر در راهبرد کارهای کشور کمک خواستی، یاران وهمکاران خود را از بین مردمان بزرگمنش و پاک که از نژاد خودت هستند برگزین.
همیشه سر مشق خود را از بین مردانی برگزینید که از راه دادگری و همدلی پیروز شدهاند؛ از همانند آنان پیروی کنید و بکوشید تا نام نیک از خود به یادگار گذارید.
از تاریخ و سرگذشت گذشتگان پند بگیرید؛ تاریخ دانشکده پند و عبرت است.
بیشترین آسیبی که به دشمنتان وارد خواهید ساخت این است که با دوستان خود به دوستی و جوانمردی رفتار کنید.
مردمان از راه دورویی و دشمنی به پرتگاه خواری فروافتادهاند؛ چهبسا فرمانرواییها و خاندانها که به علت ظلم و ستم یا به سبب کینهتوزی و دشمنی، نابود شدهاند.
هر کسی باید بکوشد تا یاران همدل؛ فداکار و وفادار برای خویش فراهم سازد.
عصای زرین، فرمانروایی را نگاه نمیدارد؛ بلکه یاران یکدل برای پادشاه بهترین و دلگرمترین پشتیبان هستند.
این دوستی و پیوستگی خدادادی را که پروردگار پدید آورده و برادران را با رشته مهر درونی به یکدیگر پیوند دادهاست را هیچگاه از بین مبرید و نادیده مینگارید.
یاران نیک با جور وستم به دست نمیآیند بلکه به یاری کردار نیک و پسندیده میتوان آنها را به دست آورد.
هر برادری که از منافع برادر خود مانند سود خویش پشتیبانی کرد، به کار خود سامان داده است.
وابستگی به عشق، از پیوستگی و اسارت در زنجیر سختتر است؛ در بندشدگان آتش عشق، با همه سختی، تاب آن ندارند که دل از دلستان برکنند، بلکه آرزو میکنند اسیر دست دلبر بمانند.
مگر ندیدهاید کسانی که دست خود را به خون همگونه خود آلودهاند، چگونه در همه زندگی خویش، زیر هراس خونخواهی روح کشتگان دمی آسایش ندارد.
آیا در دنیا خدمتی برازندهتر از این سراغ داری که برادری را یاری کنند و او را گرامی و بزرگ بدارند.
در روزگار زندگانیم مانند همه شما به پیروی از روش دیرینه میهنم پایبند به این بودهام که حرمت برادران و بزرگتران را نگاه دارم؛ و چه در راهرفتن و چه در هنگام سخن گفتن و نشستن، مهتر از خود را بر خود پیش بدارم.
پیش از من میهنم سرزمین کوچک وگمنامی در آسیا بود و اکنون در دم مرگ آنرا که بزرگترین و نیرومندترین و شریفترین کشور جهان است، به دست شما میسپارم.
از آنجا که پیوسته از شکست و پسرفت در هراس بودم، خویش را از خودپسندی و غرور پرهیز دادم؛ و حتی در پیروزیهای بزرگ، پا از جاده میانهروی بیرون ننهادم و بیش از اندازه خرسند و شاد نشدم.
من به یاد ندارم در هیچ جهادی برای افتخارآفرینی و سربلندی ایران زمین شکست خورده باشم.
من زندگی خویش را در یاری به مردم به سر بردم. نیکی به دیگران در من خوشدلی و آسایشی فراهم میساخت که از همه شادیهای جهان لذت بخشتر است.
فرزندانم! وقتی من مردم، کالبدم را در زر و سیم و مانند آن نپوشانید؛ زودتر آنرا در آغوش خاک بسپارید. چه خوشبختی از این بالاتر که تن انسان در دل خاکی که سرچشمه این همه داراییهای زیبا و چیزهای نیک و دلپسند است سپرده شود.
نگذاشتم رنج و آزاری به مردم این سرزمین وارد آید. فرمان دادم که هیچکس، مردم شهر را از هستی ساقط نکند.
من بردهداری را برانداختم؛ و به بدبختی آنان پایان بخشیدم.
فرمان دادم که همه مردم در پرستش خدای خود آزاد باشند و کسی آنان را نیازارد.
خداوند بزرگ برکت و مهربانیاش را ارزانی داشت. ما همگی شادمانه و در صلح و آشتی مقام بلندش را ستودیم.
من همه شهرهایی را که ویران شده بود از نو ساختم. همه مردمانی که پراکنده و آواره شده بودند را به جایگاههای خود برگرداندم و خانههای ویران آنان را آباد کردم. همه مردم را به همبستگی و آرامش فرا خواندم؛ بشود که دلها شاد گردد.
من برای صلح کوشیدم و برای همه مردم جامعهای آرام فراهم ساختم .
شهریاری که نداند شب مردمانش چگونه به صبح میرسد گورکن گمنامی است که دل به دفن دانایی بسته است مردمان من امانت آسمانند بر این خاک تلخ مردمان من خان و مان من اند.
بیادتان مى آورم تا همیشه بدانید که زیباترین منش آدمى ، محبت اوست پس ؛محبت کنید چه به دوست ، چه به دشمن! که دوست را بزرگ کند و دشمن را دوست.
همواره نگهبان کیش یزدان باش، اما هیچ قومی را وادار مکن که از کیش تو پیروی کند و پیوسته به خاطر داشته باش که هر کسی باید آزاد باشد تا از هر کیش که میل دارد پیروی کند.
آنگاه که بدون جنگ و پیکار وارد بابل شدم، همه ی مردم گام های مرا با شادمانی پذیرفتند. در بارگاه پادشاهان بابل بر تخت شهریاری نشستم. مردوک خدای بزرگ دل های پاک مردم بابل را متوجه من کرد … زیرا من او را ارجمند و گرامی داشتم .
ارتش بزرگ من به صلح و آرامی وارد بابل شد نگذاشتم رنج و آزاری به مردم این شهر و این سرزمین وارد آید. وضع داخلی بابل و جایگاه های مقدسش قلب مرا تکان داد .
من برای صلح کوشیدم .
خدای بزرگ از کردار من خشنود شد … او برکت و مهربانی اش را ارزانی داشت.
من همه ی شهرهایی را که ویران شده بود از نو ساختم.
فرمان دادم تمام نیایشگاه هایی که بسته شده بودند را بگشایند .
همه ی خدایان این نیایشگاه ها را به جاهای خود بازگرداندم.
همه ی مردمانی که پراکنده و آواره شده بودند را به جایگاه های خود برگرداندم
و خانه های ویران آنان را آباد کردم.
همه ی مردم را به همبستگی فرا خواندم.
همچنین پیکره ی خدایان سومر و اَکـَد را که نَبونید بدون واهمه از خدای بزرگ به بابل آورده بود، به خشنودی مَردوک خدای بزرگ و به شادی و خرمی به نیایشگاه های خودشان بازگرداندم بشود که دل ها شاد گردد.
من برای همه ی مردم جامعه ای آرام فراهم ساختم و صلح و آرامش را به تمامی مردم اعطا کردم.
هر حکومتی که شادمانی را از مردمان
بگیرد شکست خواهد خورد و برانداخته خواهد شد .
دروغ گویان تنها بر گورستان مردگان و خاکسترزار خاموشان حکومت خواهند کرد .
او که شادمانی مردم را نمی خواهد از ما نیست
او برده ی بی مزد اهریمن است .
من کوروش هخامنش فرمان دادم که بر مردمان اندوه نرود .زیرا اندوه مردمان اندوه من است و شادمانی مردمان ، شادمانی من .
بگذارید هرکس به آیین خویش باشد . زنان را گرامی بدارید . فرودستان را دریابید و هرکس به زبان تبار خویش سخن گوید .
گسستن زنجیرها آرزوی من است . ما شب را و بیداد را خواهیم زدود، زندگی را ستایش خواهیم کرد.
تا هست سرزمین من آسمانی باد ! که در او رودهای بسیاری جاری است . ما دامنه ها و
دشت هایی داریم دریا وار . رازآمیز ، سرسبز و برکت خیز ؛
باشد که تا هست از خان و مان مردمم بوی خوش و ترانه برخیزد . مردمان ما شایسته آرامش وآزادی اند ، مردمان ما شایسته شادمانی و ترانه اند ، مردمان ما شایسته دادگری و مهرورزیند .
:: موضوعات مرتبط:
مطالب جالب و خواندنی ,
,
:: برچسبها:
سخنان کوروش کبیر ,
جملات کوروش کبیر ,
کوروش کبیر ,
سخنان کوروش بزرگ ,
جملات کوروش بزرگ ,
کوروش بزرگ جملات ,
کوروش کبیر جملات ,
:: بازدید از این مطلب : 833
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1